گلبانو دختر دامنه کوه دماوند ، صبح ها میرفت از چشمه کوچک زیر درخت بید بزرگ آب می آورد در راه برگشت چند شاخه گل که عطرشان پرندگان رو هم مست می کرد میچید و میبرد برای مامان فروغش که داشت نون میپخت. مینشست با آب چشمه چای درست میکرد سرش رو میزاشت رو پاهای مامان فروغ چشم هاشو میبست و لبخند زنان به چای دم کشیده داخل قوری فکر میکرد.
گل بانو هستن متین و با وقار لپاشو ببین گل انداختن با اون قدو بالاش که سی سانته از همه دل میبره
این عروسک ها از جنس نمد هستن ظریف و زیبا
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.